اربعین

ساخت وبلاگ

هرسال منتظر بودم که یه اتفاقی بیفته که برم، یک معجزه که من بالاخره پیاده روی اربعین, برم. هرسال نشد هر سال نشد جز یک سال که اسمم بین اون همه دانشجو که همه هم از من بهتر بودن دراومد. اما مادرم اجازه نداد چون پیاده بود چون می‌ترسید از اینکه برم و مریض بشم و آشنایی همراهم نیست، و باز هم نرفتم. سه سال بعدش هم همینطور ، نشد بریم. اما امسال اصلا نخواستم که برم چون بهتره که نَرَم آره برای خودم بهتره که اصلا نخوام که برم چون دیگه دلم باید محکمتر از قبل باشه چون باید یاد بگیرم اویس باشم یعنی میتونم که باشم؟

شاید هیچ وقت دیگه نشه که برم چند روز قبل نگاه کردم چقدر گرون شده بود خیلی دلم شکست...

خوش باشی آقا با زائرات.

عیدی...
ما را در سایت عیدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maftab8g بازدید : 63 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:33